مرور روزنامه‌های یکشنبه ۲۰ آذرماه
جمع کردن ماجرا یا حل مسئله؟!، نگاهی به برخی مواضع جدید وزیر پیشین ارشاد، ابراز نگرانی گروه‌های مردمی از احتمال افزایش اعدام‌ها، عمامه‌پران‌ها با روحانی‌ها جوج زدند!، سنگینی کوله‌بار حفظیات دانش‌آموان، چین در خاورمیانه چه برنامه‌ای دارد؟، معامله لوازم شخصی با غذا و بورس زنده است، اما توان رشد ندارد از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۰۸۱۴۸۳
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۴ 11 December 2022

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز یکشنبه ۲۰ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که واکنش‌ها به بیانیه چین و کشور‌های عربی با تیتر‌هایی همچون چین‌ درخاورمیانه‌ چه برنامه‌ای دارد؟، عربستان به دنبال چیست؟ و ترفند‌های سعودی در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

 

مقاومت در برابر تغییرات چرا؟

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان مقاومت در برابر تغییرات چرا؟ نوشت: این روز‌ها در حالی که ناآرامی مربوط به اعتراضات به سه ماهه شدن نزدیک می‌شود، افرادی که درباره این موضوع سخن می‌گویند یا چیزی می‌نویسند، درد‌ها را برمی‌شمرند، ولی راه درمان را نشان نمی‌دهند.
حکمرانان، بگونه‌ای سخن می‌گویند که گوئی بر ناآرامی‌ها فائق آمده‌اند و همه چیز در حال سر و سامان گرفتن است. حضور چند تن از مسئولین در تعدادی از دانشگاه‌ها را به معنای برقراری آرامش در دانشگاه‌ها می‌پندارند و به این واقعیت توجه ندارند یا نمی‌خواهند توجه داشته باشند که آنچه آن‌ها در جلسات سخنرانی‌ها یا گفت و شنودهایشان دیده‌اند، فقط بخشی از دانشگاهی بود که در آن حضور یافتند، آنهم بخش همراه یا خاموش. این صحنه‌ها را نباید تمام دانشگاه تلقی کرد. بخش معترض دانشگاه، حرف‌های زیادی دارند که در جلسات مسئولین مجالی برای مطرح شدن آن‌ها نبود. حتی اگر سخنان بعضی از دانشجویان در همین جلسات را هم معیار قرار دهیم، کاملاً مشخص است که مطالبات زیادی وجود دارد که بی‌پاسخ مانده و حکمرانان نتوانسته‌اند از این میدان، پیروز خارج شوند. بگذریم از بعضی مسئولین که با سخنان و رفتارشان نشان دادند اصولاً اهل تعامل با قشر دانشگاهی نیستند.
به عرصه تبلیغات و رسانه هم اگر سری بزنیم، شاهد وضعیت بهتری نخواهیم بود. نوع خبررسانی رسانه ملی و شیوه برخورد تعدادی از رسانه‌های حامی دولت با مقوله خبررسانی بگونه‌ایست که نمی‌تواند مرجعیت رسانه‌ای را در داخل حفظ کند. با این شیوه، که یکی از اصرار بر یکطرفه گفتن دارد و دیگری اصرار بر محکوم کردن هرکس که حرفی غیر از آنچه آن‌ها می‌خواهند بزند و نظری غیر از آنچه مورد نظر آنهاست بدهد استوار است، افکار عمومی به رسانه‌های داخلی اعتماد نمی‌کند و مرجعیت رسانه‌ای به خارج منتقل می‌شود. رسانه‌های غیروابسته به دولت هم به دلیل عدم برخورداری از امکانات مختلفی که از لوازم فعالیت موفق رسانه‌ایست، نمی‌توانند نقش لازم را در حفاظت از مرجعیت رسانه‌ای در داخل بازی کنند.
بخش مدیریتی نیز گرفتار همین نارسائی‌هاست. به توصیه‌های خیرخواهانه‌ای که ماههاست افراد وفادار به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به حکمرانان برای ایجاد تغییرات اساسی در دولت و آوردن افراد کارآمد می‌کنند، نه‌تن‌ها عمل نمی‌شود بلکه اگر فردی کنار می‌رود یا کنار گذاشته می‌شود فرد ضعیف‌تری به جای او می‌گمارند! گوئی حضرات حکمرانان تخصص بی‌نظیری در انتصاب و انتخاب ضعفا برای مسئولیت‌هائی دارند که به مدیران قوی نیازمند هستند.
هم‌اکنون کشور به گماردن وزرای اقتصادی قوی به جای موجودین دارد تا به بحران اقتصادی پایان بدهند. معلوم نیست چه وقت قرار است حضرات به این واقعیت توجه کنند که بیشترین نارضایتی مردم از مشکلات معیشتی است و این چیزی نیست که با شعار و سخنرانی و وعده برطرف شود. در سیاست خارجی هم همین مشکل وجود دارد. تا چه وقت قرار است بازی با برجام ادامه پیدا کند بدون آنکه به فرجام برسد؟ در بخش فرهنگ نیز مشکل اصلی به واگذار نکردن کار به اهل این رشته مربوط می‌شود.
تردید نباید کرد که در برابر براندازان باید ایستاد و برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی باید تلاش کرد. همزمان، در این واقعیت نیز نباید تردید کرد که با این مدیران ضعیف و این سیاست‌های ضعیف‌تر نمی‌توان به این وظیفه خطیر عمل کرد. تامین این هدف، به جلب اعتماد افکار عمومی در تمامی زمینه‌های رسانه‌ای، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و سیاست داخلی نیازمند است. توده مردم خواستار این تغییرات هستند، خواسته‌ای که انجام آن به نفع کشور، ملت، نظام و خود حکمرانان است. مقاومت در برابر این خواسته صحیح، به نفع هیچکس نیست.


راستی‌آزمایی یک ادعا


عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان راستی‌آزمایی یک ادعا نوشت: یکی از ادعا‌های رسمی این است که همیشه میان افراد ناراضی با معترض و با اغتشاشگر تفاوت می‌گذارند. آیا می‌توان این ادعا را راستی‌آزمایی کرد؟ ناراضی کسی است که رضایت ندارد ولی اعتراضی هم نمی‌کند. علت عدم اعتراض می‌تواند، ترس یا بلد نبودن اعتراض یا نداشتن نمایندگی باشد یا اعتراض را بی‌فایده می‌داند. معترض کسی است که نارضایتی خود را به شکلی مدنی ابراز می‌دارد، با تجمع، شعار دادن، نامه‌نگاری و شیوه‌های مناسب دیگر. اغتشاشگر نیز در پی تخریب و درگیری و مسائل مشابه است چه اعتراض واقعی داشته باشد و چه نداشته باشد. اگر مجموع این سه دسته از افراد را در یک جامعه هزار نفر بدانیم، به احتمال زیاد و فقط برای تقریب ذهن، ۹۵۰ نفر آنان را افراد ناراضی تشکیل می‌دهند. از ۵۰ نفر باقیمانده احتمالا ۴۸ یا ۴۹ نفر نیز معترض هستند و فقط یک یا دو نفر دست به اقدامات عملی می‌زنند. این درصد‌ها مربوط به مراحل اولیه یک جریان اعتراضی است و در مراحل پیشرفته بسیاری از افراد ناراضی به معترضین خواهند پیوست. البته حتی رقم یک یا دو درصد اغتشاشگر با تعریف رسمی حکومت از اغتشاش خیل بالاست. ولی همین رقم هم در خلأ ایجاد نشده است. هنگامی که ساختار سیاسی سخن ناراضیان را نشنود یا آنان نمایندگی نهادینه شده نداشته باشند، طبیعی است که به سوی معترضان سوق پیدا می‌کنند و اگر بی‌توجهی گذشته در این مرحله نیز ادامه داشته باشد، به سوی درگیری و خشونت یا مقابله به مثل پیش می‌روند و هر حکومتی برای افراد این مرحله عنوان خاصی را انتخاب می‌کند. تروریست، اغتشاشگر و... از عناوین رایج آن هستند. حل این ماجرا از سرکوب مرحله پایانی یا آنچه اغتشاشگر می‌گویند، آغاز نمی‌شود. حل این فرآیند از شنیدن صدای ناراضی است. تا هنگامی که او هست، معترض را تولید می‌کند و بخشی از معترضین هم به سوی اغتشاش حرکت خواهند کرد. این فرآیندی طبیعی است. برجسته کردن اغتشاش و درگیری و تقابل، اسم رمز تداوم نادیده گرفتن معترضین و ناراضیان است. بهتر است بگوییم که مساله فراتر از نشنیدن صدای ناراضی و معترض است. چگونه؟ هنگامی که می‌گوییم چرا صدای آنان شنیده نمی‌شود، به‌طور ضمنی داریم از دو موجود یا دو پدیده صحبت می‌کنیم. در حالی که در یک ساختار سیاسی مبتنی بر مردم، حتی نیاز نیست صدای معترض یا ناراضی شنیده شود، چون آن که باید بشنود، خودش برآمده از این مردم است اگر هم ناراضی یا معترضی هست، در اقلیت است که به علل گوناگون حکومت‌های مردمی ناچار از شنیدن صدای اقلیت‌ها هستند. با این توضیحات آیا ادعای موجود در ابتدای یادداشت را می‌توان راستی‌آزمایی کرد؟ بله. ماجرا روشن است که اگر همان نسبت‌های فرضی را در اینجا هم در نظر بگیریم و با فرض آنکه همه آن‌هایی که بازداشت شده‌اند، مطابق تعریف رسمی اغتشاشگر باشند، این بدان معناست که از نظر مقامات رسمی تعداد معترضین ده‌ها برابر اغتشا‌شگران و تعداد ناراضیان نیز ده‌ها برابر معترضین است و این رقم بسیار بزرگی است. ولی آنچه در سه ماه اخیر دیده شده، تماما پاسخ به مجموعه‌ای است که آنان را اغتشاشگر نامیده‌اند و هیچ اقدامی برای طرح مطالبات و نظرات معترضین و از آن‌ها مهم‌تر ناراضیان دیده نمی‌شود و اصولا طرحی هم وجود ندارد.

اگر هم به بولتن‌نویسان جریان حاکم مراجعه کنید، متوجه می‌شوید که آنان عموما افراد سطحی آن سوی آب را می‌بینند و جریان موجود را آگاهانه یا ناآگاهانه به آنان منتسب می‌کنند، در حالی که واقعیت امر چنین نیست و باید جریان ناراضی و معترض را اصالت داد و اگر آنان بتوانند حرف بزنند، نماینده داشته باشند، به‌طور قطع و یقین کسی به سوی مرحله بعد یا اقدامات عملی و خشن نخواهد رفت و اگر هم برود مردم او را محکوم خواهند کرد. اکنون می‌توان از حکومت پرسید که در این مدت کدام خواست معترضین و ناراضیان را شنیده و آن را حل کرده است که انتظار دارد، اغتشاش گسترش پیدا نکند؟ آخرین پاسخ چیزی در مایه جاسوس و اسراییلی خطاب کردن افراد بی‌حجاب یا تهدید به بستن حساب بانکی آنان بود. غیر از این است، بفرمایید.

 

غیبت معنادار محمد بن‌زاید در ریاض


سید رحیم نعمتی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان غیبت معنادار محمد بن‌زاید در ریاض نوشت: شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، پنج شنبه گذشته وارد عربستان سعودی شد تا علاوه بر دیدار با پادشاه و ولیعهد آل سعود، نشست مشترکی نیز با سران کشور‌های عربی داشته باشد. این نخستین اجلاس مشترک سران چین و کشور‌های عربی بود که بعدازظهر جمعه گذشته و در مرکز کنفرانس بین‌المللی ملک عبدالعزیز برگزار شد. ۱۴ تن از رهبران کشور‌های عربی از جمله رئیس‌جمهور مصر، پادشاه بحرین، امیر قطر، نخست‌وزیر عراق به همراه دبیرکل اتحادیه عرب و دیگر مسئولان سازمان‌های عربی در آن شرکت داشتند. با این حال، جای خالی یکی از رهبران کشور‌های عربی در این نشست بیش از هر چیز دیگری به چشم می‌خورد و غیبت او این پرسش‌های جدی را به خصوص در مورد مناسباتش با محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی، به وجود آورده بود.
فرد غایب این نشست کسی نبود جز محمد بن‌زاید که از ۱۴ مه و بعد از مرگ برادرش خلیفه بن‌زاید رهبری امارات متحده عربی را به عهده گرفته است. غیبت او با وجود دعوت رسمی بن‌سلمان از وی برای شرکت در آن نشست اتفاق افتاد و نکته جالب توجه اینجا است که او حمد بن محمد الشرقی، حاکم امارت الفجیره، را به عنوان نماینده خود به این نشست فرستاد. این کار بن‌زاید معنای خاصی دارد، زیرا رسم بر این بوده که در صورت غیبت رهبر امارات در چنین نشست‌هایی، نایب رئیس امارات به جای او به این نشست‌ها برود و شیخ محمد بن‌راشد آل مکتوم، امیر دوبی، باشد، اما فرستادن حاکم فجیره به جای وی به نشست مشترک سران چین و کشور‌های عربی به نوعی بی‌اعتنایی بن‌زاید به بن‌سلمان است که بانی این نشست به شمار می‌رود. در واقع، امارت فجیره کوچک‌ترین امارت از میان هفت امارت تشکیل‌دهنده امارات متحده عربی و بن‌زاید با فرستادن حمد بن محمد الشرقی این پیام را به بن‌سلمان می‌دهد که نشست مذکور در ریاض و تلاش او برای گرد آوردن رهبران کشور‌های عربی به دور خود در آن، اهمیت خاصی برای رهبری امارات ندارد.
نکته جالب توجه اینجا است که بن‌زاید دو شنبه هفته پیش بود که به مناسبت برگزاری جام جهانی به قطر رفت تا با شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، دیدار کند و بر اساس گزارش «وام»، خبرگزاری رسمی امارات، با او در خصوص روابط برادرانه میان ابوظبی و دوحه و تقویت همکاری‌ها در تمامی زمینه‌ها گفتگو کرد؛ بنابراین غیبت امیر امارات در نشست چند روز بعد ریاض را نمی‌توان جز در راستای رقابت نه چندان پنهان بین محمد بن‌زاید و ولیعهد سعودی تفسیر کرد. در واقع، این رقابت از مدت‌ها قبل مورد توجه تحلیلگران بوده که در خصوص جنگ یمن منجر به نبرد‌های خونینی بین نیرو‌های نیابتی آن‌ها در جنوب یمن شده و حتی این رقابت خود را در ورزش نیز نشان داده، چنان که بعد از خرید سهام تیم انگلیسی نیوکاسل یونایتد از سوی صندوق ثروت دولتی عربستان سعودی، اماراتی‌ها هم سهام منچسترسیتی را خریدند و شرکت هواپیمایی امارات نیز حامی مالی باشگاه آرسنال لندن شد. شاید ورود رهبر دومین قدرت اقتصادی جهان به ریاض باعث ناخشنودی امیر امارات شده که با این کار وزن قابل‌توجهی به رقیبش داده است و امضای بیش از ۳۴ قرارداد در زمینه‌های انرژی پاک، حمل و نقل، صنایع پزشکی و ساخت‌وساز به ارزش نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار مؤیدی بر این امر است. این قرارداد‌ها به عنوان مشارکت چین در عرصه تحقق سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی‌ها برای جدایی آن‌ها از وابستگی به نفت تعبیر شده که مدیریت آن با شخص بن‌سلمان و همکاری میلیاردی چین در این عرصه شکستی برای بن‌زاید در رقابتش با بن‌سلمان است. به عبارت دیگر، بن‌زاید در این جریان شاهد پیش افتادن رقیب شده و در حال حاضر نارضایتی خود را تنها می‌تواند با عدم حضورش در نشست مشترک سران چین و کشور‌های عربی نشان دهد، اما باید دید که بعد از این قرارداد‌ها بین چین و عربستان و قرارداد اخیر گازی بین قطر و چین به ارزش ۶۰ میلیارد دلار، چه چیزی برای عرضه کردن به پکن دارد تا اینکه بتواند از مسیر رقابت با ولیعهد سعودی عقب نماند.

 
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار