شعر و ادبیات، دنیایی است که هر فردی از دیار ایران زمین، ناخودآگاه به آن
علاقه دارد. علاقه به ادبیات و اشعار بزرگان تاریخ ایران زمین در نهاد مردم
ما نگاشته شده و نمیتوان آن را انکار کرد. این ویژگی در همه ما ایرانیها
مشترک است که هر یک حداقل چند بیت شعر از بزرگان ادبیات ایران را از حفظ
داریم.
گروهی از علاقهمندان خودجوش و بدون حمایت از ارگان خاصی با هدف شناساندن
هر چه بیشتر بزرگان ادبیات حوزه زبان فارسی، جلساتی ادبی در شهر ترتیب
دادهاند و در این زمینه هم فعالیت دارند که به برگزاری جلسات
شاهنامهخوانی هم کمک میکنند. همشهری با «مهدی مدرسی سریزدی» یکی از
موسسان انجمن شاهنامه یزد گفت و گویی داشته است که در زیر میخوانید:
-
چگونه علاقه به ادبیات و نوشتن در شما شکل گرفت؟
13ساله بودم که پدرم فوت کرد. او معلم بود و بهطور فوقالعادهای به کتاب
علاقه داشت. هر چند وقت یک بار روزنامه اطلاعات به دستش میرسید او
جزءبهجزء آن را مطالعه و ساعتها در مورد آن بحث و تبادل نظر میکرد.
همچنین ما را به خواندن تشویق میکرد. دایی من نیز در 15سالگی طی سالهای
1312تا 1314 در نشریه توفیق در تهران فعالیت کرده بود. نوشتن، مطالعه و شور
وشوقی که در او بود طبیعتا در من هم به وجود آمد. او به من و پسرش پول
میداد به سینما برویم و هربار داستان فیلم را برایش تعریف میکردیم. این
کار باعث شد فن ما قوی شود و تصویر سازی کنیم. همچنین بیشتر مواقع خودمان
به داستان شاخ و برگ میدادیم تا آنجا که چون وقت نداشت همه این ماجراها را
روی کاغذ برایش مینوشتیم. او غیر مستقیم و آگاهانه ما را مجبور به نوشتن و
به ادبیات علاقهمند کرد.
-
آیا در آن دوران، برنامههایی وجود داشت که جوانان و همسن و سالان شما را تشویق به نوشتن کند؟
جلسات شعر در یزد برگزار میشد ولی از آنها اطلاع نداشتم. در آن دوران،
برنامهای با نام «داستانشب» از رادیو پخش میشد؛ این برنامه آنقدر گیرا و
دوستداشتنی بود که گاهی مردم تشویق میشدند کتابهای داستانها را تهیه و
مطالعه کنند.
-
سال 53 وارد دانشگاه قزوین شدید، آیا این تغییر فضا در شما تاثیر داشت؟
قاعدتا نمیتوانست بیتاثیر باشد؛ پس از پذیرفته شدن در دانشگاه و رفت و
آمدهایی که بین تهران و قزوین داشتم و آشنا شدن با کتابهای دکتر شریعتی و
شرکت در جلسات علامه جعفری و فخرالدین حجازی، تفکرات انقلابی در من شکل
گرفت. طی آن سالها علاقه چندانی به شعر و جلسات ادبی نداشتم و بیشتر ترجیح
میدادم در جلسات شهید مفتح در مسجد قبا شرکت کنم. در آن جلسات هر شب یک
صاحب نظر برای سخنرانی دعوت میشد. همان سالها در یزد «عباسآرایی»
انتشارات جوادیه را تاسیس کرده بود و من هر هفته کتابهایی را از تهران
خریداری میکردم و به دست ایشان میرساندم. مسلما آن دوره مردم علاقه
بیشتری به کتاب داشتند.
-
شما یکی از موسسان انجمن شاهنامه در شهر یزد هستید؛ در این باره توضیحاتی دهید.
حدود سال 1362، نمایشنامه آسیابان را نوشتم که به زمان یزدگرد سوم مربوط
بود. وقتی این نمایشنامه به چاپ رسید خیلیها معتقد بودند که بیش از حد
چهره یزد گرد را منفی جلو دادهام. بعد از این موضوع به مطالعه دقیق تاریخ
حکومت ساسانی پرداختم. یکی از منابعی که برای شناخت هر چه بیشتر این دوران
به من معرفی شد شاهنامه بود، چراکه همیشه فکر میکردم مطالب این کتاب در
مورد شاهان ایران است! چون رشته تحصیلی من مدیریت بود با مطالعه شاهنامه با
دنیایی آشنا شدم که سرشار از دستورالعملها و نصیحتهای مدیریتی بود.
شاهنامه حرفهای زیادی دارد که هنوز بسیاری از مردم آنها را نشنیده اند. با
شاهنامه متوجه شدم که فرهنگ غنی ایرانی پر از راهکارهایی است که پس از
گذشت سالیان طولانی، با اتکا به آن میتوانیم در زندگی نوین امروزی پلههای
ترقی را طی کنیم.
-
انجمن شاهنامه چگونه تاسیس شد؟
پس از علاقهمندی به شاهنامه، متوجه علاقه تعداد زیادی از جوانان مهریز و
دانشجویان این شهر به شعر و ادبیات شدم. بنابراین سال 84 انجمن شعر مهریز
را تشکیل دادیم. پس از اطلاع یافتن از تاسیس انجمن یادداشت نو در یزد، طی
برقراری ارتباطی با افراد علاقهمند متوجه شدیم در خانوادهها نیز
جریانهای ادبی بهطور خودجوش به وجود میآید. کم کم این جلسات خانوادگی پر
جمعیت شد و به مرور زمان با جلسه شاهنامه خوانی که در حال برگزاری بود،
ادغام شد. اکنون نیز جلسات شاهنامه خوانی انجمن شاهنامه در دانشگاه
علمی-کاربردی اداره ارشاد در خیابان امیرکبیر ساعت 17 یکشنبه هر هفته
برگزار میشود و تعداد شرکت کنندگان به 150 تا 200 نفر میرسد. کسانی که به
شاهنامه علاقهمند هستند، میتوانند بهصورت رایگان در این جلسات شرکت
کنند.
ذبیح جلیلی