سروده: راشدانصاری(خالوراشد)
کد خبر: ۷۹۲۴۰۱
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۲ 29 October 2019

مدتی همسایه با "مَش باقر"م
زار و حیران و پریشان خاطرم

می‌پرم از خواب خوش در نیمه شب
با صدای سیفونِ آن بی ادب!

از صدای رادیو تا آسمان
هیچ ذی روحی نباشد در امان

می‌زند هر گوشه میخ و تیشه را
نعره‌هایش می‌شکانَد شیشه را

نذر دارد کل یک ماهِ صفر
نوحه می‌خواند برای صد نفر

از صداهایی که می‌دانید چیست
هر شب جمعه به چشمم خواب نیست!

همزمان با این تکان های شدید
می شود یک تار موی من سپید!

همسری دارد که در پر روگری
می کند با سنگ پا هم همسری

استراق سمع با كُد مى كند
مرغ او بى وقفه قدقد مى كند

قرض می گیرد همیشه از زنم
کاسه بشقاب و ظروف نشکنم

فلفل و ادویه و قند و شکر
می بَرد از ما بدون دردسر

بچه ای دارد که نامش اکبر است
عاشق مرغ و خروس و کفتر است

می رود هر لحظه روی پشت بام
از طلوع صبح تا هنگام شام

جیغ و دادش کرده من را گیج و ویج
می پرانَد سوی کفترها هویج

از صدای پای او لرزد تنم
گوییا کوبد لگد بر گردنم

کرده واحد را زمین فوتبال
لیگ راه انداخته در کل سال

مى پرد خواب از سر من روز ها
از صدای دَرق دَرق ِ .....ها!!

یارب این قاطر نصیب کس نکن
مثل " مش باقر " نصیب کس نکن

این چنین همسایه‌‌ اصلِ چالش است
بدتر از هر طالبان و داعش است

بارالها خود به فریادم برس
چون نباشد غیر تو فریادرس!
انتهای پیام/*

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار